Quantcast
Channel: چاپار خانه
Viewing all articles
Browse latest Browse all 51

اولین بار.

$
0
0

 

لب کارون؟!

اگر از من بپرسند مشکلات شهری که در آن زندگی می‌کنی را در یک کلمه بگو؟ می‌گویم: هوا. اگر بگویند در دو کلمه بگو؟ می‌گویم: آب و هوا.

هر وقت در گزارشات تلویزیونی از در معرض هشدار بودن هوای تهران می‌گویند تعجب می‌کنم! شاید عجیب باشد اما هر بار، در هر ماه و فصلی از سال که به تهران سفر داشته‌ام به‌نظر هوایش عالی بوده! در همین یکی، دو سال اخیر در ماه‌های مرداد، شهریور، آبان، آذر، اسفند (با آن شلوغی شب عید)، فروردین آنجا بوده‌ام و همیشه به‌نظرم تهران در مقایسه با شهر ما هوایی عالی دارد.

یکجورهایی حتی سعی می‌کردم تا زمانی که آنجا هستم از هوای خوبش نهایت استفاده را ببرم! نمی‌دانم پایتخت‌نشینان خیلی سخت می‌گیرند یا سطح استاندارد ریه‌های من خیلی پایین است؟ البته اینکه در اینجا علاوه بر گرمای همیشگی و دود کارخانه‌های نفتی و صنعتی، گرد و خاک فراوانی هم هست شاید نشان‌دهنده این باشد که مورد دوم درست‌تر است.

خاطرم هست دو، سه سال پیش بعد از مدت‌ها کاری پیش آمد و به تهران آمدم. هفت صبح که در اتوبان‌های ورودی شهر بودیم و اتوبوس داشت به سمت ترمینال جنوب می‌رفت از خواب که بیدار شدم و از پنجره بیرون را که نگاه کردم یکهو چشم‌هایم قیری ویری رفت! چقد اینجا سرسبز است؟ چقدر چمن کاری؟ چقدر درخت؟ چقدر سبزی؟ این همه سبز‌رنگی برایم تازگی داشت! چشم‌هایم هنوز در فضای بلوارهای کم چمن و بعضا بدون چمن و درخت و کاملا خاکی اهواز بودند. یادم هست همان روزها گزارشی را دیده بودم که می‌گفت فضای سبز تهران زیر استاندارد جهانی است. در همان تلق و تولوق‌های اتوبوس فقط این سوال به ذهنم متبادر شد که اگر اینجا زیر خط استاندارد جهانی است پس آنجایی که بودم کجای این استاندارد قرار دارد؟

***


می روم از آب سرد کن دانشگاه آب بخورم، این یکی چقدر خلوت است! چقدر آبش خنک است! جرعه اول را که قورت می‌دهم، یکهو علت را می‌فهمم؛ شیر را رها می‌کنم،

اه ا‌‌ه‌ گویان هر‌چه در دهانم مانده را تف می‌کنم. آب طعم لجن می‌دهد، مخلوطی از لجن و گِل. به این آب سردکن تصفیه کن وصل نیست، مستقیم به آب شهری وصل است؛ پس تنها کاربردش این است که آب خنکش را به صورتت بزنی نه بیشتر.

هر موقع به شهری دیگر سفر می‌کنم و می‌بینم مردم خیلی راحت شیر آب را باز می‌کنند و لیوان را پر می‌کنند و آب می‌خورند یک جوری می‌شوم!

چند روزی طول می‌کشد تا به این کار عادت کنم. سال‌هاست که دیگر این عادت از سرمان افتاده که از شیر آب، آب بخوریم. فقط از شیر تصفیه‌کن آب می‌خوریم. برای خودم هم جالب است که بعد از 16سال زندگی در اهواز هنوز نمی‌توانم حتی یک جرعه از شیر آب بخورم. البته تعجب هم ندارد چون همه همین‌طورند.

فقیر و غنی ندارد، همه. هر‌کسی که در اینجا زندگی می‌کند یا آب تصفیه شده می‌خرد یا غالبا مثل ما از تصفیه‌کن‌های شش، هفت مرحله‌یی استفاده می‌کند. تصفیه‌کن‌هایی که می‌گویند محصول فضانوردان امریکایی است و از حدود 10 سال پیش به یمن کمبود آبی که در کشورهای عرب مجاور وجود دارد پای این فرزندان دو‌رگه امریکایی- اماراتی به سینک‌های ظرفشویی ما نیز باز شده.

و اینکه اگر لب کارون بایستی و خوش‌شانس باشی که فاضلابی آن نزدیکی‌هایت نباشد و بخار متعفنش دماغت را نسوزاند؛ آبی اندک و یک عالمه جزیره و نیزار سر از آب بیرون زده را خواهی دید که بیشتر از آنکه یاد «لب کارون/ چه گل بارون» بیفتی، غمگین می‌شوی از دیدن رودخانه‌یی که روزگاری پر‌آب‌ترین رود این سرزمین بوده و در آن لنج سواری می‌کرده‌اند اما حالا از روی پل؛ ته آب را می‌بینی.

 

پ.ن: یادداشت بالا از بنده  16/مرداد/ 93 در روزنامه ی اعتماد چاپ شد؛ و چون این اولین باری است که یک نوشته از من در روزنامه ای چاپ میشود برایم خیلی خوشایند بود، از این جهت یادداشت را بعلاوه ی لینک مطلب  در اینجا قرار میدهم. لینک مطلب . 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 51

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>