از آخرین باری که پست سیاسی اینجا مینوشتم حدودا 3سال ؛3سال و نیم میگذرد. خیلی وقت بود که چهار گوش سیاست را بوسیده بودم و گذاشته بودم کنار؛ اخبار را دنبال میکردم اما حسی یا شاید اصلا چیزی دندان گیر و قابل که مرا وادارد اینجا یکی از این پست های معدود را به آن اختصاص بدهم نبود.
بازهم انتخابات شده، باز هم کش تنبون آزادی های مدنی برای دو- سه هفته ایی شُل شده و کسانی که تابو بودند دوباره عکسشان صفحه اول روزنامه ها رفته و موضوعاتی که ممنوعه بودند دوباره بر سر زبان ها افتاده. این روزها خیلی جاها صحبت رأی دادن و ندادن است وحقیقتا برای هر کدام از آنها دلایلی کاملا مؤجه وجود دارد.
یادم می آید 4سال پیش فکرش را که میکردم ،محال ممکن می دانستم که در دوره ی بعدی شرکت کنم و اینکه دراین دو – سه ماه اخیر کمی نرم تر شدم و سه- چهار باری متناوبا بصورت سینوسی بین شرکت کردن و نکردن تغییر فاز داده ام. آخرین بار هم بار پس از رد صلاحیت ها گفتم: بابا دیگه عمرا رأی بدم، این چیه؟ انتخاباته؟؟اینا کین؟؟ مسخره است دیگه؟؟!!اما تبلیغاات که شروع شد از همان روز اول وا دادم ؛نرم شدم، راضی شدم ، از بین خانواده ی مان اولین کسی شدم که کاندیدایی انتخاب کردم و تصمیم به رأی گیری گرفتم و حالا سفت و سخت شده ام هر جوری است باید رأی داد . حتی دارم دوستان تحریمی یم را هم متقاعد میکنم که حتما رأی بدهند ،حتی در مواردی موفق هم بوده ام . حالا دیگر کلی پوستر در اتاقم چسبانده ام. حتی یه عکس از جلیلی!! کلی روبان بنفش به این ور و آن ور خانه آویزان کرده ام؛ پوستر کاندیدا به درب یخچال زده ام و خلاصه تمام قد حاضر شده ام. گمانم بر این است که نظر و رأی را باید گفت ولو اینکه به نام خودشان قبض و بسطش کنند تا بدانند هنوز زنده ایی هنوز پای حرفت هستی، اگر چیزی گفته ایی هنوزام قبولش داری با چارتا تئاتر خیابانی و نمی دانم چند دی عقب ننشسته ایی. اینکه به آنها میگویی اگر با رعب، بالنصر رسیده اند اما مثه یک مهاجم فوتبال اگر اپسیلونی فضا بدهند شوت خواهی کرد، ولو اینکه شوتت به آسمان باشد، اما به سمت دروازه که هست.
گرچه حال که نگاه میکنم میبینم چندان امیدی هم ندارم؛ بگمانم اگر نامزد بنفش واقعاً، واقعا رأی بیاورد شاید 10درصد شانس داشته باشد که رأی هایش شمرده شوند و تاثیر گذار باشند. با این تفاسر باز فردا مثل 4 سال پیش ساعت 8 صبح میروم؛ نمی دانم شایدم صبح نحس است، شاید عصر رفتم،آخر سال 76 و 80 عصر رفتیم رأی دادیم. همیشه این ضعیفان هستن که دستشان از همه چیز کوتاه است و به خرافات روی می آورند. بگذار خرافاتی باشیم...... کی بکیه؟!
پ.ن: عکس هم اتاق خودم می باشد.