نام مادر برای هر کس تداعی کننده ی مفهومی است. پاکی،گذشت ،ایثار، عشق،نجابت، از خود گذشتگی و شاید تاسف، ترحم و سرزنش. هر چه باشد مادر ؛مادر است ؛روزش مبارک.
بعدا نوشت:
امروز با یک روز تاخیر نسبت به روز مادر به همراه 10-15 نفر از هم دانشگاهیان به یکی از خانه های سالمندان نزدیک داشگاه رفتیم. دو شب پیش همین طور که داشتم تویتر را مرور می کردم به یکی از دوستان برخوردم که نوشته بود "به یاد مادرانی که در خانه ی سالمندان هستند"، همین تویت کوتاه باعث شد تا با چند نفر از دوستانم تماس بگیرم ، و مجموعا بتوانیم امروز یک برنامه ی کوچکی با سی تا شاخه گل و چند کیلو شیرینی به مناسبت روز مادر برای مادرانی که فراموش شده اند برگذار کنیم. مادرانی که همه شان می گفتند ما فراموش شده ایم ...هی سلامتی می خوایم چی کار؟... از بچه ایشان می گفتند. از دختر ها و پسر هاشان که اصفهان و تهران و کجا و کجا هستند. بعضی هاشان می رقصیدند بعضی هاشان بی تفاوت نشسته بودند.
خانه های سالمندان بوی گندی می دهند بوی مواد شویند و شیر و برنج و پوشک کثیف شده. باید بیست دقیقه ایی بمانی تا تا بویش را فراموش کنی. بار هر چندمت هم که باشد که به خانه ی سالمندان می روی باز هم غصه ات می گیرد؛ گرچه همیشه برایشان می خوانیم ، آهنگ بندری می گذاریم، کِل می کشیم، می رقصیم ؛ولی باز غمی در دلت جا می گیرد ؛ که چرا اینها این طورند؟ واین که شاید حال آنها آینده ی خود تو باشد، آینده ایی که نمی توانی آیندگان را از انجام دادن آن شماتت کنی ...