ماه رمضون امسال اونچه بیشتر از همه برام جالب بود این بود که گویا دیگه کلیت جامعه ی ما به اون سطح دید و بینش رسیده که کاری بکار اعتقادات و باور های دیگران نداشته باشند. اینکه که دیگر بکسی نمی گوید تو چرا روزه گرفتی؟ یا چرا نگرفتی؟ اینکه این سوال ها دارند به امری شخصی تبدیل میشوند و نهایتا شخص مقابلت ولو دوست نزدیکت باشد میتواند نظرش را درباره ی آن بدهد و نه اجباری را به تو تحمیل کند. اگر پایت را از حدی فراتر بگذاری و کسی را مجبور کنی که تو باید روزه بگیری یا حتی نگیری به احتمال زیاد با واکنش اطرافیان روبرو میشوی که احتمالا به تو جمله ایی به این مظمون " خوب بتو چه؟؟ مگه کاری به تو داره؟؟ مگه جا تو رو تنگ کرده ؟؟ مگه آزارش بتو رسیده؟؟" به شما میگویند. اینکه دیگر در ماه رمضان خیلی ها قلوپ قلوپ در خیابان آب می نوشند، در پارک بساط ساندویچ و ناهار و ... پهن میکنند و نه مردم عادی که حتی دیگر نیروهای امنیتی هم به آنها کاری ندارند و یک کوچه بالاتر هم در مسجد پر است از کساننی که دارند نماز میخوانند گویا حکایت از این امر دارد.
و همه این ها خوب یا بد یعنی جامعه ی ما دارد به سمت این می رود که دین امری شخصی است؛همان تفکر برخواسته از غربِ آزادی مذهب [لیبرالیسم دینی ] و روز بروز هم دوز این این تفکر در جامعه بیشتر میشود؛تفکری که سالهاست که مذهبی یون از آن فراری بوده اند و آن را زشت و پَلشت و آفت دین می نامیده اند ولی گویا گرایش به آنها گریز ناپذیر است. و خیلی ها هم در باب خوب یا بد بودن هر کدام از آنها خیلی دلایل می آورند اما آنچه مهم است این است که ما داریم به آن سمت میریم.